ارول موریس در مقدمة کتاب «جاسیگاری: مردی که واقعیت را انکار کرد» (2018) به طور تلویحی میگوید تمدنی که حکیم و فیلسوفش تامس کوهن باشد حاکمش می شود دونالد ترامپ!
او در مقدمه کتاب می نویسد:
«در همه جای اطاق خاکستر و ته سیگار پخش شد. جاسیگاری بلوری را تامس کوهن یکی از برجستهترین روشنفکران قرن بیستم پرتاب کرد. آیا سر من را هدف گرفت؟ مطمئن نیستم، اما یادم هست که جاسیگاری به عمد و با نفرت به سمت من پرتاب شد. شاید تصور کنید این اتفاق در مکانی دورافتاده و احتمالا در زمانهای دور رخ داده است. اما اشتباه میکنید. کاملا اشتباه میکنید. این پرخاشگری در موسسة مطالعات پیشرفته در پرینستون نیوجرسی[1]، رخ داد؛ مرکزی مستقل برای تحقیق نظری و پژوهش فکری که در سال 1930 تاسیس شده است؛ خانة علمی افرادی مانند آلبرت انیشتین[2]، جان فون نویمان[3] و کورت گودل[4]. عدم تناسب بین جرم و محل ارتکاب جرم این رویداد را زنندهتر میکند. وطن برخی از بزرگترین روشنفکران قرن بیستم، که از نامداراگری آلمان نازی فرار کردند محلی برای نامداراگری شد. فقط نامداراگری نبود، خشونت عملی بود.»
(کوهن در آن روزها مدام سیگار میکشید. تروبلوز را (که مارکی ارزانتر با نیکوتین کمتر بود) جایگزین کم کرده بود و یکی پس از دیگری، شاید روزی شش یا هفت پاکت، میکشید. بدون نیاز به کبریت، سیگار جدید را با آتش ته سیگار قبلی روشن میکرد. خیلی زود کوهی از تهسیگارهای سوخته در یک جاسیگاری بزرگ بلوری جمع میشد. روز بعدی نیز کیمیای آتش و دود و خاکستر بر پا بود.)
«اعضای دولت ترامپ ادعا میکنند که چیزی شبیه «واقعیتهای بدیل» وجود دارند. خلاصه آنکه تاریخ در چنگ قدرتمندان است و ممکن است توسط آنها معرفی شود. امیدوارم این کتاب پادزهری برای این دیدگاههای مسموم باشد. صدق و رسیدن به صدق از نظر من بنیان تمدن و پیشرفت است. انکار چنین واقعیتی در نهایت شاید به شیوة جبرانناپذیری تمدن را تضعیف کند.
بسیاری ممکن است در این کتاب نوعی خصومت ببینند. در واقع همینطور است. من دفاع کوهن از ساخت اجتماعی واقعیت را عمیقا تخریبگر و حتی فاسد تلقی میکنم. قطعا او تنها فردی نیست که چنین باورهایی را ترویج می کند. اما من هنوز تحت تصویر کوهن قرار دارم که در دفتر خود در مؤسسة مطالعات پیشرفته نشسته است و در مورد فقدان پیشرفت در علم مینویسد و همزمان بمبها بر خاورمیانه فرود میآیند. خواننده ممکن است تصور کند این دو هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند. اما از نظر من این دو پیوندی جداییناپذیر با یکدیگر دارند.»
2018:Errol Morris
THE ASHTRAY
(Or the Man Who Denied Reality)
درباره این سایت