ساسکین در کتاب «ایمان، یقین و ریاست جمهوری جرج بوش» 2004 از قول کارل راو انسانها را به دو گروه تقسیم می کند: کسانی که واقعیتها را می یابند و کسانی که واقعیتها را خلق میکنند یا آنها را میسازند. او می نویسد:
"راو گفت نسل ما "در آنچه جامعة واقعیتمحور مینامیم" بزرگ شدیم، که به عنوان آدمهایی معرفی میشوند که "بر این باورند که راهحلها با مطالعة بیطرفانة واقعیتِ قابل مشاهده پدید میآیند". من با سر تأیید کردم و چیزهایی در مورد اصول روشنگری و تجربهگرایی زمزمه کردم. او سخن من را قطع کرد: "اکنون دیگر در واقع جهان این گونه نیست." او ادامه داد: "اکنون ما امپراطوری هستیم و با عمل خود واقعیت خودمان را خلق میکنیم. و وقتی شما در حال مطالعة-به قول خودتان بیطرفانة_ آن واقعیت هستید، باز ما در حال عمل هستیم و واقعیتهای جدیدی را خلق خواهیم کرد که باز میتوانید آن را مطالعه کنید و به این شیوه چیزها تعین مییابند. ما بازیگران تاریخ هستیم. . و شما، همة شما، فقط هستید تا عمل ما را بخوانید.»
(Ron Suskind, Faith, Certainty, and the Presidencyof George W. Bush” [2004])
ارول موریس بعد از نقل این عبارت این پرسش را مطرح میکند که
«آیا ما مخلوق تاریخ هستیم یا خالق آن؟ و اگر ما (من) تاریخ را میسازیم، چرا برای مطالعة آن خود را به زحمت میاندازیم؟ البته، اکنون نسبیگراییِ دونالد ترامپ و سایر بازیگرانِ مدافعین او، که به صورت چرخشی جایگزین یکدیگر میشوند و برای همة آنها حقیقت جذابیتی اندک دارد، جایگزین نسبیگراییِ راو شده است.»
در مورد این پرسش موریس که اگر ما تاریخ را میسازیم پس چرا برای مطالعة آن خود را به زحمت میاندازیم پاسخی به ذهنم رسید:
نسبی گرایان که مدعی هستند ما تاریخ را می سازیم، انسانها را با نگاهی تبعیض آمیز به دو گروه تقسیم می کنند: گروهی که تاریخ را می سازند و گروهی که تاریخ را می خوانند.
آنها که ادعای ساختن تاریخ را دارند برای خواندن تاریخ به خود زحمت نمی دهند. تمام زحمت خواندن تاریخ بر عهده کسانی است که خود را خالق آن نمی دانند. اگر موریس در بخشهایی از خاورمیانه زندگی کرده بود که با بمبهای ساخت غرب شخم زده شده است (یا در یکی از کشورهای فقیر آفریقایی ) معنای این جمله را بهتر می فهمید که :
"اکنون ما امپراطوری هستیم و با عمل خود واقعیت خودمان را خلق میکنیم. و وقتی شما در حال مطالعة-به قول خودتان بیطرفانة_ آن واقعیت هستید، باز ما در حال عمل هستیم و واقعیتهای جدیدی را خلق خواهیم کرد که باز میتوانید آن را مطالعه کنید و به این شیوه چیزها تعین مییابند. ما بازیگران تاریخ هستیم. . و شما، همة شما، فقط هستید تا عمل ما را بخوانید.»
(امر به خواندن برای شما آشنا نیست؟)
پی نوشت:
امر به خواندن اولین آیه ای بود که در کوه حرا نازل شد. آگوستین قدیس نیز زمانی که از تمام مکاتب ناامید شده بود، ندای کودکی را شنید که او را امر می کرد که: "برگیر و بخوان". او با شنیدن این ندا به کتاب مقدس توجه کرد.
آیا اکنون ما به بردگانی تبدیل شدهایم که فقط حق داریم سخنان اربابان خود را بخوانیم؟ آیا این مکافاتِ ترکِ قرائتِ سخنِ خدایِ یکتاست؟
درباره این سایت