ویتگنشتاین و هیتلر در یک سال و یک ماه متولد شدند و هر دو در یک مدرسه تحصیل کردند. تصویری نیز وجود دارد که آنها را در یک قاب نشان می دهد:
در مورد این تصویر زیاد بحث شده است.
موریس زیر این عکس مینویسد: کدام یک خطرناکتر بودند؟ البته ویتگنشتاین در جنگ شرکت داشت و افسر جنگی بود و حتی اسیر هم شد. اما منظور موریس این نیست که کدام یک از این دو در جنگ انسانهای بیشتری را کشتند.
مسئله این است که آیا هیتلر در یک خلا فکری ظهور کرد؟ اگر فیلسوفی مانند ویتگنشتاین نسبیت اخلاق و صدق را ترویج نمی کرد و اگر فلسفه او به مثابة یک مخدر قوی نخبگان زیادی را مشغول بحثهای بیپایانی نمی کرد که هیچ ابتدا و انتهایی برای آن قابل تصور نیست، آیا زمینة ظهور هیتلرها در جامعه بشری فراهم میشد؟ (موریس دو بازی سرگرم کننده فلسفه را در دو جمله خلاصه میکند: «اما ویتگنشتاین این را نگفته است» و «بستگی دارد به منظور شما از این اصطلاح». دانشجویان فلسفه می دانند که این دو جمله در فضای فلسفه بعد از ویتگنشتاین بیشترین کاربرد را دارند.)
تصور رایج این است که فلسفة رسمی حاصل ذهنی جدای از نظام قدرت است که با بیطرفی به دنبال حقیقت است. اما این تصور هم با متن فلسفه رسمی (تعریف فلسفة رسمی از خود) ناسازگار است و هم با تاریخ فلسفه.
فلسفة رسمی در غرب به گروههای بستهای تعقل دارد که با گروههای حاکم تعامل مستقیمی دارند. فلسفة رسمی نظام قدرت را تأیید میکند و از آن تأیید میگیرد. برای اثبات این مطلب نیازی به عکس بالا نیست. ریشة فلسفة رسمی را میتوان تا بیکن دنبال کرد که تمداری بیاخلاق و بیرحم بود که تا درجة صدراعظمی بریتانیا پیش رفته بود. بارکلی و جان لاک در ت نقش مهمی داشتند و در ادارة مستعمرات بریتانیا مشاغلی رسمی داشتند، هیوم معاون وزیر امور خارجه بریتانیا بود و مانند دکارت و ویتگنشتاین رسما در چند جنگ به عنوان افسر جنگی شرکت کرده بود. او زمانی که در دفاع از تجربه گرایی و نقد عقل قلم می زد در سفارت بریتانیا در پاریس بود. هایدگر عضو رسمی حزب نازی بود و حتی در تربیت نیروهای نازی مشارکت داشت، بعد از آنکه او نیچه را به عنوان یک فیلسوف معرفی کرد، هیتلر از خانة نیچه دیدن کرد. این فهرست را میتوان تا راسل تکمیل کرد که نوة نخستوزیر بریتانیا بود و خود او برای مشاغل ی تربیت شده بود. پدر کوهن به عنوان خلبان جنگنده در جنگهای ایالات متحده مشارکت میکرد. خود او زمانی که فیزیک می خواند برای ماموریتی نظامی به فرانسه سفر کرد. شاگرد او فایرابند هنگامی که در ارتش نازی خدمت میکرد، در جنگ مجروح شده بود و با عصا حرکت می کرد. شاگرد دیگر او هانسون که نسخة اولیة کتاب ساختار را بازخوانی کرد و کتابی در شرح روش کوهن نوشت هنگامی که خلبان پرسرعتترین بمب افکن زمان خود بود، سقوط کرد و کشته شد. p21
بیبیسی به عنوان رسانة رسمی دولت بریتانیا، در معرفی راسل به عنوان یک فیلسوف رسمی نقش اصلی را داشت و برنامههای مردان اندیشه را با کمک برایان مگی تولید کرد که وقتی نماینده مجلس بریتانیا بود، نام او حتی به عنوان وزیر امورخارجه بریتانیا نیز بر سر زبانها بود. به طور طبیعی اندیشهای که با این شیوه رسمیت مییابد هماهنگ با گروههای حاکم است.
درباره این سایت