متن زیر پاسخ به پرسشهای نشریه ای دانشجویی در دانشگاه یاسوج است.
آیا آزادی مطلق ممکن است؟
خیر آزادی مطلق منطقا ناممکن است. چون برای آزاد بودن نخست باید وجود داشته باشیم و وجود قواعد و محدودیتهای خاص به خود را دارد. لذا آزادی همیشه محدود است و آزادی مطلق در عمل ناممکن است. قوانین منطقی، علمی، اخلاقی و مدنی هر کدام قیدی برای آزادی هستند و چیزی به نام آزادی مطلق وجود ندارد. جان لاک که به فیلسوف آزادی معروف است در این مورد می گوید: «اینکه هیچ حکومتی آزادی مطلق را اجازه نمیدهد به اندازة گزاره های ریاضی روشن است. چون حکومت یعنی استقرار جامعه بر اساس قانون و مقررات و روشن است که آزادی مطلق با قانون قابل جمع نیست.» (جستار، ص 350) یک انسان حتی اگر از جامعه هم جدا شود باز به آزادی مطلق نمیرسد و همیشه با محدودیتهای طبیعی مواجه است.
تفاوت آزادی اندیشه و آزادی بیان چیست؟
آزادی اندیشه با آزادی بیان متفاوت است. بیان اعم از گفتار یا نگارش نوعی عمل است و همانگونه که هر کاری آزاد نیست، هر سخنی نیز جایز نیست. به عنوان نمونه در هیچ جامعهای دعوت زبانی برای پیوستن به داعش یا برای قتل کودکان تحمل نمیشود.
آیا اندیشه و عقیده از نظر آزادی با یکدیگر تفاوت دارند؟
آزادی اندیشه بیش از آزادی عقیده است. ما آزاد هستیم به اندیشیدن در مورد هر باوری. اما مجاز به پذیرش هر باوری نیستیم. عقیده یعنی پذیرش یک باور و پذیرش باورها باید در چارچوب محدودیتهایی منطقی و دلایل تجربی باشد. اگر عقیده و پذیرش باورها فاقد هر گونه محدودیتی باشد اصلا اندیشه بی وجه است و منطق نیز خاصیت خود را از دست می دهد.
آیا انسان در اندیشه آزادتر است یا در عمل و رفتار؟
در حوزة اندیشه از بسیاری از قیود عملی آزاد هستیم و ممکن است تصور شود در حوزة اندیشه نسبت به حوزة رفتار امکان آزادی بیشتری وجود دارد. ولی این درست نیست. با اینکه عوامل بیرونی کمتر میتوانند مانع آزادی اندیشه باشند و یک انسان در زنجیر هم میتواند آزاداندیش باشد، اما اندیشه قیود و زنجیرهای خاص خود را دارد که اغلب ناپیدا هستند. اموری مانند خیالات، ترسها، غرایز و دلبستگیها هر کدام قید و بندی ناپیدا برای اندیشه هستند. انسانی که گرفتار خیالات باشد و یا اسیر غرایز باشد آزادی اندیشه ندارد.
آیا در دوران مدرن آزادی اندیشه افزایش یافته است؟
نسل امروز به راحتی به اطلاعات دسترسی دارند. اما معنایش این نیست که نسل امروز آزاداندیشتر هستند. در دوران مدرن با اینکه رسانهها دسترسی به اطلاعات را آسان کردهاند، اما همزمان با تولید محصولات جذابی مانند بازیهای کامپیوتری و رمانها و سریالها بسیاری از انسانها را در مرحله خیال محبوس کرده اند. درست است که سرانة مطالعه بالا رفته است، اما رمان هری پاتر پرفروش ترین است و این به معنای افزایش آزادی اندیشه نیست. هنوز بسیاری از انسانها نیز به دلیل اسارت غرایز از آزادی اندیشه محروم هستند و رسانهها نیز به این اسارت دامن میزنند.
آیا در رشته شما آزاداندیشی وجود دارد؟
این سخن کلیشهای که مدام تکرار میشود نمیگذارند اندیشههای خود را مطرح کنیم درست نیست. اندیشه اگر وجود داشته باشد، عوامل بیرونی مانند حکومت نمیتوانند مانع ترویج آن شوند. مشکل ما این است که در حوزة علوم انسانی با فقر اندیشه روبرو هستیم و اندیشهای وجود ندارد که مطرح شود. در فضای کنونی کشور به راحتی افکار امثال هیوم و نیچه و مارکس تدریس میشود و متون این متفکرین با کمک وزارت ارشاد ترجمه و منتشر می شود. در حوزة فلسفه که زبانی تخصصی وجود دارد به راحتی می توان هر اندیشه ای را حتی الحادی ترین اندیشه ها را بدون ایجاد حساسیت منتشر کرد. ابزارهای ارتباطی نیز امکان انتشار در خارج از کشور را فراهم می کنند. اما واقعیت این است که اندیشه کم یاب است.
در عصر اطلاعات بیشتر انسانها به اندیشهها مشغول هستند و فرصتی برای اندیشیدن ندارند. این وضعیت کمابیش بر دانشگاههای ما نیز حاکم است و نقش دانشگاهها به ویژه در علوم انسانی صرفا این است که ذهن دانشجویان را از اطلاعات پر میکنند و مجال آزادی اندیشه را از آنها سلب میکنند.
اساتید نیز معمولا به ترجمه و تکرار اندیشههای متفکرین غربی مشغول هستند و این ترجمه و تکرار نیز با تاخیر و تحریف همراه است. لذا در فضای علوم انسانی دچار نوعی خودباختگی شدهایم. در حالی که در جامعه ما مشکلات مربوط به علوم انسانی موج میزند اما ما حتی مسائل مورد پژوهش را نیز از غرب وارد میکنیم. در فضایی که یک تحقیق موفق صرفا عبارت است از شرح آرای یک متفکر غربی نمی توان انتظار آزاداندیشی را داشت. برای آزاداندیشی نخست باید به خودباوری رسید. البته از متفکرین غربی باید ابتکار، نوآوری، جسارت و روش بیان اندیشهها را آموخت. اما به جای تکرار اندیشههای آنها باید در رشتههای علوم انسانی به حل مسائل جامعة خویش اندیشید و به دنبال راه حلی متناسب با فرهنگ و ارزشهای بومی بود.
درباره این سایت